هدیای سازمانی یلدا به همراه روایت افسانه ای از شب یلدا

سرانجام وقتی خبرها به زئوس می رسد و متوجه می‌شود که زمین دیگر بیش از این طاقت نمی آورد ،  به هرمس دستور می دهد که پرسفون را به دنیای بالا باز گردانند . هادس پس از پا فشاری های بسیار در نهایت راضی می‌شود که پرسفون را از جهان زیرین به جهان بالا بازگرداند ‌.

قبل از آنکه هادس پرسفون را برگرداند ، سه دانه انار به او داده و به او می‌گوید که آنها را بخورد تا کمی جان بگیرد . هنگامی که پرسفون به جهان بالا بازمی‌گردد و دیمیتر متوجه می شود که هادس به دخترش ۳ دانه انار داده است ، بسیار عصبی و ناراحت میشود چرا که متوجه میشود دخترش  پرسفون باید از این پس سه ماه در سال را در جهان زیرین سپری کند ؛ که این سه ماه در واقع همان فصل زمستان می باشد .

اول زمستان یعنی شب یلدا ، پرسفون به جهان زیرین می رود و در واقع شب یلدا ست که طولانی ترین شب سال می باشد . مانند تمام شب های سختی که ما یکی از عزیزان ، عشق ، کار ، امید و … خود را از دست میدهیم و آن شب برای ما یکی از طولانی‌ترین و سخت ترین شب های زندگی مان میشود . عموما پس از اینکه آن شب گذشت و ما طاقت آوردیم ، انگار از فردای آن روز ، یک خدای جدید  و توان جدید در ما به وجود می آید و به ما این قدرت را میدهد که بهتر و راحت تر با مشکلات روبرو شویم .

آن دانه های انار نیز همان راهکارها و مکاشفه هایی است که ما برای خود پیدا می‌کنیم تا به زندگی خود معنای دوباره بخشیده و به تجربه اتفاق های جدید و البته سخت در زندگی بپردازیم .

در واقع وقتی پرسفون به جهان بالا باز می گردد بهار می شود و دوباره طراوت و شادابی به زندگی ما بازمی‌گردد و از طرفی زمین سرسبز شده و به همراه آن اتفاق های جدید نیز در زندگی ما رخ می دهد.