مفهوم هنر چیست؟
هنر در لغت به معنای فّن، صنعت، علم، فضل، کیاست، فراست، لیاقت و کمال آمده است. معادل عربی این واژه «فنّ» است.
به رغم آنکه مفهوم اصطلاحی هنر بسان مفهوم علم امری بدیهی و شناخته شده برای همگان به نظر می رسد، اما نگریستن دقیق تر در مفهوم آن نشان می دهد که هنر از جمله مفاهیم ظریف و دقیقی است که ارائه تعریف و تصویری گویا از آن کاری دشوار است.
تعاریف ذیل برخی از دیدگاه هایی است که پیرامون مفهوم هنر ارائه شده است:
- هنر کوششی است برای آفرینش صور لذت بخشی که حسّ تشخیص زیبایی ما را ارضا کند و این حسّ وقتی راضی می شود که ما نوعی وحدت یا هماهنگی حاصل از روابط صوری در مدرکات حسّ خود دریافت کرده باشیم.
- هنر تجلی احساسات نیرومندی است که انسان آنها را تجربه کرده است، این تجلی ظاهری به وسیله خطها، رنگ ها، حرکات و اشارات، اصوات و کلمات صورت می پذیرد.
- کلمه هنر به معنای عام، نتیجه گرفتن از دانایی بوسیله توانایی و عمل است.
- هنر وسیله ای است برای ثبت و ضبط احساس انسانی در قالب مشخص و نیز انتقال آن در خارج از عوامل ذهن و همچنین تفهیم آن احساس به دیگران است.
- هنر یک فعالیت انسانی و عبارت است از اینکه فردی آگاهانه و به یاری علایم مشخصه ظاهری، احساساتی را که خود تجربه کرده است، به دیگران انتقال دهد، به طوری که این احساسات به ایشان سرایت کند و آنها این احساسات را تجربه کنند و از همان مراحل حسّی که او گذشته است، بگذرند.
- هنر در تجربه انسانی، روش خاصی از بیان حقایق زندگی است، (یعنی) اگر زبان علمی یا عادی که ما آن را در زندگی روزمره خود به کار می گیریم، دارای این ویژگی است که بیان مستقیم حقایق می باشد، زبان هنر این ویژگی را دارا خواهد بود که بیان غیر مستقیم همین حقایق است، تفاوت این دو زبان آن است که زبان نخست بر نقل حقایق به صورت واقعی خود استوار است، در حالی که زبان هنر بر عنصر تخیل استوار است.
به عنوان مثال اگر بخواهیم انفاق در راه خدا را بیان کنیم می گوییم هر کس برای خشنودی خدا اموال خود را انفاق کند، چند برابر آن پاداش خواهد گرفت، در این حالت این سخن، یک بیان واقعی یا عادی یا علمی می باشد، اما هنگامی که همین مفهوم را با آیه کریمه:
«مَثَلُ الَّذِینَ ینفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ کمَثَلِ حَبَّهٍ. ..؛
مثال کسانی که اموالشان را در راه خدا مصرف می کنند، همانند مثال دانه ای است. ..»
بیان می کنیم، این تعبیر یک بیان «هنری» خواهد بود و تفاوت تعبیر گذشته با این تعبیر، ایجاد یا افزودن یک رابطه جدید میان «انفاق» و «دانه گندم» است.
- هنر آن است که انسان: اندیشه ها و عواطف خویشتن را یا از طریق قلم، قلم مو و «چکش» یا ابزار تولید آواها به صورت «شعر»، «نثر» و «نقاشی» و «تندیس» و «موسیقی» به منصّه ظهور برساند.
چنانکه پیداست این تعاریف از سه زاویه
- منشأ و خاستگاه ظهور و بروز هنر
- شیوه و روش انعکاس آثار هنری
- تجلی و تبلور بیرونی آثار هنری
مفهوم هنر را به تصویر کشیده اند.
تعریف اول و پنجم به جهت نخست یعنی منشأ ظهور هنر ناظر است، و تعریف چهارم و ششم جهت دوم یعنی شیوه و روش انعکاس آثار هنری را مورد توجه قرار داده است، و تعریف دوم، سوم و هفتم براساس جهت سوم یعنی تجلّی و تبلور آثار هنری شکل گرفته است، از سوی دیگر برخی از این تعاریف نظیر تعریف چهارم هنر را انعکاس دهنده احساسات انسانی دانسته است، اما برخی از تعاریف نظیر تعریف هفتم اندیشه ها و تفکرات را نیز به احساسات افزوده است، به نظر می رسد که به منشأ ظهور و شیوه انعکاس آثار هنری، نمی توان هنر اطلاق کرد، آنچه مفهوم هنر را به دنبال می آورد تبلور عینی و خارجی این خاستگاه و شیوه آن است. از سوی دیگر هنر افزون بر تجلّی احساسات، تبلور اندیشه ها نیز هست.
با توجه به این نکات و با نگریستن به این تعاریف می توان تعریف ذیل را که از جامعیت بیشتری برخوردار است، برای هنر ارائه کرد:
«هنر تجلّی و تبلور زیباگونه و عینی احساسات و اندیشه های درونی آدمی است که با شیوه ها و ابزار متناسب انجام می پذیرد.»
وجوه مشترک آثار هنری عبارتاند از:
- تخیل به عنوان مهمترین عامل در شکلگیری اثر هنری است
- همه آثار هنری از عاطفه و احساس هنرمند سرچشمه میگیرند نه از تفکر منطقی و عقلانی او
- چندمعنایی بودن و منشور مانندی، وجه اشتراک سوم تمام آثار هنری است.
این جنبه از خصایص آثار هنری، در واقع از دو ویژگی قبلی که برشمردیم، نتیجه میشود. بدین معنی که هر پدیدهای که عنصر اصلی سازنده آن تخیل و عاطفه باشد، بی شک نمیتواند معنایی منجمد و تک بعدی داشته باشد. از این روست که هر کس در برابر آثار هنری میایستد؛ دریافت و استنباط خاصی دارد. آثار هنری به سادگی میتوانند بیانکننده زیبایی حقیقی یا احساسات باشند.
اثری که هنر بر روح انسان میگذارد، تغییری عمیق و ماندگار و طولانی است. در نتیجه هر گاه خواهان اثرگذاری ماندگار باشیم، میتوانیم از هر یک از رشتههای هنری به فراخور نیازمان بهره ببریم. همانطور که در روانشناسی این بحث به اثبات رسیدهاست، جهان از مجموعهای از افراد تشکیل شدهاست، پس اگر بخواهیم در سریعترین حالت بر تعداد زیادی از افراد تأثیر بگذاریم، میتوانیم از اسباب هنر استفاده کنیم. هنر موسیقی و هنرهای نمایشی چون از طریق حس شنوایی و حس بینایی به سرعت درک میشوند، میتوانند توأم با یکدیگر به سرعت، و در ابعادی جهانی تأثیری ژرف، عمیق، ماندگار و طولانی در جوامع به وجود آورند.