کمال گرایی در هنر؛ توهم یا دام؟
آیا تا به حال برای شما پیش آمده که فکر کنید نقاشی که خلق کردهاید یا موسیقی که مینوازید کامل نیست؟ آیا همیشه این مشکل را داشتهاید که از مسیر هنری خود لذت نبرید و همواره عیبهایتان را ببینید؟ اگر اینطور است، پس شما دچار کمال گرایی در هنر هستید.
کمال در هنر یکی از شایعترین مسائلی است که در همهی رشتههای هنری دیده میشود. کمال چیزی است که بیشتر انسانها در حرفه و زندگی شخصی خود به دنبال آن هستند. همه میخواهند به نقطه ۱۰۰٪ عالی برسند، نه ۹۵٪ یا ۵۰٪. ! هر هنرمند حرفهای یا جوان، هدفش ایجاد یک اثر هنری کامل است. اما هنر کامل چه شکلی است؟ چگونه میتوان یک اثر هنری عالی را ساخت؟ آیا امکان دستیابی به کمال در هنر وجود دارد؟
ما در این مطلب از مجله هنری مارسین به همهی این موارد میپردازیم و دربارهی کمال گرایی در هنر و نقص در هنر، اینکه چگونه آن دو با هم مخلوط میشوند و چه توهمی در خلق یک هنر کامل وجود دارد، صحبت خواهیم کرد.
همچنین نکاتی درباره چگونگی دستیابی به کمال در هنر را با شما در میان میگذاریم تا با دانستن این نکات سطح انتظارات اشتباه خود را، تغییر دهید و از هنر خود لذت ببرید؛ همراه ما باشید.
کمال چیست و چگونه میتوان اثر هنری کامل و عالی ساخت؟
بگذارید این مقاله را با سوالات بزرگ شروع کنیم، اول از خود بپرسید کمال چیست؟
و چگونه میتوان اثر هنری کامل و عالی ساخت؟ یک تعریف کلی از کمال، حالت بی عیب و نقصی است که در آن همه چیز درست است. به معنای بدون نبود هیچ نوع نقص، و کمال در نتیجه شرایطی به وجود میآید که همه چیز فقط ۱۰۰٪ عالی هستند.
مفهوم کمال با بالاترین کیفیت و درجه موفقیت، با استانداردهای بالا و پیچیدگی اجرا همراه است. به عبارت دیگر، کمال معمولا با برتری همراه است.
بزرگترین متفکران، فلاسفه، ریاضیدانان، فیزیکدانان، شیمی دانان و البته هنرمندان جهان، همه آنها به دنبال دستیابی به کمال بودند. آنها به دنبال تعداد مناسب، فرمول کامل، بدن کامل انسان یا فقط نقاشی کامل بودند. کلمه کمال در زبان لاتین، به معنای پایان دادن است، اما ریشه مفهوم کمال فراتر از لاتینها رفته و به یونانیان میرسد.
قدیمیترین تعریف کمال در یونان باستان به ارسطو برمیگردد. ارسطو ۳ معنای این اصطلاح یا بهتر بگویم سه لایه را تعریف میکند، بنابراین لایههای کمال بر موارد زیر دلالت دارند:
- لایه اول، همه چیز کامل و شامل تمام قسمتهای مورد نیاز است.
- لایه دوم، همه چیز خوب است و هیچ کار بهتری نمیتوان انجام داد.
- لایه سوم، همه چیز عالی بوده، پس فرد به هدف خود رسیده است.
به گفته ارسطو، وقتی چیزی کامل است، دیگر جایی برای افزودن مورد جدید یا کاهش چیزی وجود ندارد و میتواند هدفش را تامین کند.
اما کمال مطلق در هنر چیست؟
آیا میتوانید واژه کامل را تعریف کنید؟ رنگ عالی؟ نور کامل؟ بافت کامل؟ یا نسبتهای مناسب؟ این لیست از موارد عالی میتواند تا بی نهایت ادامه داشته باشد…
خلق هنر یک فرآیند فنی نیست، حتی اگر ما از نرم افزارهای فنی با پیچیدگی بالا استفاده کنیم ولی هنر ماشین حساب نیست.
حتی اگر هنر را با دقت ریاضی مانند انجام دهیم، باز هم هنر یک فرمول خاص ندارد و به اشکال و سبکهای مختلفی ارائه میشود. بنابراین چگونه میتوان یک “اثر هنری کامل” ساخت؟ تصویر کامل؟ طراحی عالی؟ مفهوم کامل؟ مسئله این است که فقط یک کمال مطلق وجود دارد که هیچ کس نمیتواند دربارهی آن بحث کند و آن، ماهیت هستی است که ما را احاطه کرده میکند.
لئوناردو داوینچی میگوید: “خردمندترین و نجیبترین معلم، خود طبیعت است. ”
هنر کامل و الهام از طبیعت
در هر هنری نکتهای پیش میآید که به طور کلی آن را الهام مینامیم. هر هنرمند یا هر شخصی میخواهد بداند که الهام چگونه اتفاق میافتد و هر زمان که به این حالت احتیاج دارد چگونه باید آن را دریافت کند.
بنابراین طبیعت همیشه وجود داشته و باید الهام بخش همه هنرمندان باشد.
هر نوع هنری از طبیعت و از رنگها، فرمها، اشکال، الگوها، بافتها، نور و سایه ها و… موجود در طبیعت، الهام گرفته شده است.
هنر و طبیعت هر دو مانند سازههای وسعت، باورنکردنی هستند.
هیچ کس نمیتواند ابر را به اشتباهات زیبایی شناختی آن متهم کند، هیچ کس نمیتواند درختان را برای شکل و اندازه آنها کامل یا ناقص بداند.
بنابراین، هیچ کس نمیتواند استدلال کند که یک سبک هنری خاص بهتر یا “کاملتر” از سبکهای دیگر است.
تنها یک مکانیسم وجود دارد که کاملا دقیق عمل میکند.
این “هماهنگی” است، هماهنگی بی نظیری در طبیعت دیده میشود و هر صحنه پیچیده، تعادل خاص خود را دارد.
با اینکه عناصر طبیعت یکسان نیستند ولی، با هماهنگی فوق العادهای در راستای اهداف هم عمل میکنند.
دام های کمال گرایی در هنر
حال میخواهیم کمی تخصصیتر و عمیقتر به موضوع کمال در هنر بپردازیم. یک هنرمند ماهر در دو سطح اثر خود را خلق میکند و در نتیجه ما شاهد وجود یک اثر هنری کامل هستیم. به زبانی دیگر، اگر هنرمند این دو سطح را به خوبی ایجاد کند، یعنی آن اثر در کمال خلق شده است. این دو سطح عبارتند از:
زبان قصه گویی بصری
سطحی وجود دارد که شما باید اصول زبان هنری را بیاموزید و تمرین کنید (مانند قوانین طراحی، قوانین ترکیب، اصول انیمیشن و …) زیرا هنر، زبان تصویری و قصه گویی است.
برای فردی که در هنرهای تجسمی آموزش ندیده، ایجاد کار بصری بسیار دشوار است زیرا او هرگز خواندن و تفکر بصری را یاد نگرفته است.
بلوغ هنری و هدف
همین قوانین دقیق در مورد انواع رسانهها و سبکها اعمال میشوند. البته هر سبک ممکن است نسبت به سبکی دیگر، نیاز به دقت بیشتری داشته باشد.
اما این سازگاری چیزی است که به مرور رشد میکند، این بلوغ هنری است که با آزمایش و تمرین در طولانی مدت ایجاد میشود.
با این حال، کمال فقط یک توهم و یک مفهوم ذهنی نسبت به انتظارات و تجربه هر یک از این سطوح است. حال احتمال دارد که در هر کدام از این مراحل، شما دچار دو مشکل شوید که هر کدام باز هم به کمالگرایی در هنر مربوط هستند و ما آن را دام مینامیم:
دام اول، “شما خود را خوب میدانید، بنابراین به اصطلاح به کمال خودتان رسیدهاید و هیچ پیشرفت واقعی ندارید”.
هنگامی که اصول را شناختید و از زمانی که مهارتهای عملی کسب کردهاید، به نظرتان دیگر تصویر کلی کار و هنر را میدانید. بنابراین، در کار شما پاداش و رضایت فردی وجود دارد، زیرا شما به نوعی در دام تکرار افتادهاید، شما مدام یک پروژه و یک سطح از دشواری را امتحان میکنید، و مسلما در همان مورد به کمال در هنر رسیدهاید.
اما شما دچار توهمِ کمال هستید، زیرا در واقع دیگر خلاقیت، مهارتهای فنی و حتی مهارتهای مدیریتی خود را نیز به چالش نمیکشید.
شما عملا هیچ پیشرفتی ندارید و خود را به دست خلبان خودکار دادهاید.
یعنی، خود را محدود کردهاید و فقط تکرارها همچون خلبان، اتوماتیکوار شما را هدایت میکنند.
دام دوم، “شما خود را یک کمال گرا میدانید، به اصطلاح به جزئیات گیر میدهید و به خود خیلی سخت میگیرید”.
فرض کنید که شما در سطحِ دو، اثری را خلق میکنید. اکنون میتوانید به خوبی از پس ابزارها بربیایید، اصول را میدانید و مدام خودتان را به چالش میکشید و واقعا روی ایجاد کار با کیفیت بالا متمرکز هستید.
اما به نوعی، این استانداردهای بالا کمی وقت شما را میگیرند و همه چیز برای شما سخت میشود.
تصمیم گیری دشوار است، بنابراین در جزئیات خاص و ریزی گیر میکنید، نظم امور از کنترلتان خارج میشود، انگار بیشتر از حد توانتان از خود کار میکشید و نهایتا، همه اینها باعث میشوند که استرس پیدا کنید و خلق آثار را به تعویق اندازید.
شما در اینجا شدیدا در دام توهم کمال گرایی در هنر گیر کردهاید، زیرا به قدری به آن استانداردها فکر میکنید که کنترل تعادل کاملا از دستتان خارج شده است.
درست است که شاید کار هنری شما بینقص نباشد و این موضوع هیچ اشکالی ندارد، ولی شما مدام با ترس از کمال در حال خلق اثر هستید، این ترس به شما و نتیجه کارتان ضربه بدی وارد میکند و نمیگذارد شما در چالشهای جدید پیشرفت کنید.
باورهای غلط درباره ی هنر کامل
مسئله این است که سیستمِ بهترین بودن، باور غلطی را ایجاد کرده است و خلاقیت شما را به سمت اشتباهی میبرد.
اگر بتوانید این طرز فکر را کنار بگذارید، دیگر ترسی وجود ندارد و از “کمال” خود “اطمینان” خواهید داشت. در اینجا برخی از افکار منفی و اشتباه در مورد کمال در هنر آورده شده است:
- هنر کامل از طریق تکنیکهای پیچیده به دست میآید.
- هنر کامل متضمن تقارن اشکال و تناسبات است.
- هنر کامل فقط شامل سبکهای واقع گرایانه است.
- هنر کامل برای ساخت به زمان طولانی نیاز دارد.
- هنر کامل یعنی هنری که هیچ کس قبلا چیزی شبیه به آن را درست نکرده است.
- هنر کامل فقط توسط هنرمندان باسابقه با سالها تجربه ساخته میشود.
- هنر کامل باید در تمام قطعات هنری شما دیده شود.
درست مانند طبیعتی که به طور پیش فرض کامل است، هنر کامل ترکیبی است که با عناصر متنوع و متضاد ایجاد میشود.
این هماهنگی را بین قسمتهای متضاد ایجاد میکند و آنها را در یک صحنه باورپذیر قرار میدهد. یک هنر کامل از طریق چیزی مانند چارچوب تعادل ایجاد میشود که در آن عناصر ناقص و نامتقارنی وجود دارند، اما آنها با هم و در کنار هم کار میکنند.
ده نکته برای ایجاد “نقص در هنر”
در بخش برای شما ۱۰ نکته مهم را بیان کرده ایم تا بگوییم که به هنر خودتان نقص اضافه کنید تا به کمال گرایی در هنر برسید. شاید به نظرتان این ایده متقاقض به نظر برسد، یادتان باشد که کمال به نقص نیاز دارد.
- از قاعدهمند بودن فرمها خودداری کنید، اما در عوض در ۴ شکل اصلی (کره ، مکعب ، هرم و استوانه) مفهوم سازی کنید و تغییر شکلها و ترکیبات خود را آزمایش کنید.
- از تقارن به تناسب خودداری کنید، اما در عوض ۳ اندازه اصلی (کوچک ، متوسط ، بزرگ) را تجسم کنید و رابطه بین اندازهها را آزمایش کنید.
- از تکرار در محل قرارگیری خودداری کنید، اما در عوض، فاصلههای مختلفی را از فضاهای باریک تا گسترده ایجاد کنید.
- از تقارن در رابطه بین حجم و وزن خودداری کنید، یک جسم کوچک میتواند کوچک و سنگین باشد و یک جسم بزرگ میتواند سبک باشد.
- از زمانبندی یکنواخت در حرکت خودداری کنید، اما درعوض، یک حرکت ریتمیک ناهموار با دورههای شتاب و کاهش سرعت ایجاد کنید.
- از الگوها و بافتهای منظم خودداری کنید، اما در عوض بینظمیهای ظریف مانند لکه، خاک، خراش، سوراخ و وصله را اضافه کنید.
- از لحاظ ترازبندی افقی و عمودی اجتناب کنید، اما درعوض زاویه دید را کمی به سمت بالا یا پایین ببرید تا پویاتر بهنظر برسد.
- از موقعیتهای جلوی تصویر خودداری کنید، اما در عوض، شخصیت خود را طوری قرار دهید که کل وزن بدن بیشتر به یک طرف منتقل شود.
- از حالتهای بسته بدن و از داشتن شخصیتی با بازوهای صاف و نزدیک به بدن خودداری کنید، اما در عوض، فضای مثبتی بین بازوها و تنه ایجاد کنید تا شکل خاصی داشته باشید.
- از تقارن صورت خودداری کنید، اما در عوض عدم تقارن ظریفی بین سمت چپ و راست هر حالت صورت، از جمله ابروها، چشمها و دهان را ایجاد کنید.
نمونههایی از هنر نواقص عمدی
جالب است بدانید که برای حل مشکل کمال گرایی در هنر، افرادی با عنوان هنر نواقص عمدی در سراسر جهان آثار جدیدی را خلق میکنند. این افراد خودشان را از فکر و وسواس رها کرده و مفهوم نقص را پذیرفتهاند، برخی هنرمندان چینی نیز معتقدند که نقص بخش جدایی ناپذیر از انسانها محسوب میشود.
یا مثلا در فرهنگ ناواهو، قالی بافان در کنارههای قالی خود ایراد و اشتباهاتی را باقی میگذارند. چون آنها معتقدند بخشی از روح فرد بافنده در فرش میماند.
از طرفی، مردم آنها معتقدند که فقط خدا کامل است و انسانها نمیتوانند به همان سطح کمال مطلق برسند. بنابراین حتی به صورت عمدی، در آثار خود کمی نقص برجای میگذارند. البته این نقص آنقدر واضح نیست که از زیبایی اثر بکاهد، بلکه در حد یک نخ شل بافته شده یا رنگ متفاوت است و برای دیدن آن باید خیلی نزدیک به فرش باشید.
در هنر و معماری اسلامی هم این موضوع کامل واضح است، مسلمانان بر این باورند که کامل مطلق، خداست.
مثلا درست است که سقفهای طاقدار مساجد عربی، متقارن به نظر میرسند، اما اغلب دارای بی نظمیهای جزئی هستند و اکثر بازدیدکنندگان آنها را نمیبینند. حتی کلیسای جامع ملی در واشنگتن دی سی، پایتخت ایالات متحده، دارای چندین نقص معماری کوچک است که به یک رسم آخرالزمانی قرون وسطایی نسبت داده شده است.
سقف راهرو اصلی کلیسا، قوس دارد، در مرکز قرار نمیگیرد و این نشان میدهد که تنها خدا میتواند کامل باشد.
در منطقه پنجاب هند و پاکستان نوعی گلدوزی را با نام گل کاری انجام میدهند که با استفاده از نخهای روشن بر روی شال و لباس صورت میگیرد.
زنان گاهی برای محافظت خود در برابر چشم بد، الگوهای نامنظم را بر هم میزنند و تغییراتی را در الگوها ایجاد میکنند. حتی ژاپنیها از این فراتر رفته و به كار بردن نقص عمدی در هنر را یك فاکتور ضروری میدانند. این مفهوم به “وابی سابی” معروف است و حداقل از قرن شانزدهم میلادی مورد استفاده قرار گرفته میشود.
از خصوصیاتِ زیبایی شناسی آن میتوان به عدم تقارن، زبری و سادگی اشاره کرد.
همچنین در سرامیکهای ساخته شده این سبک، اشکالِ نامنظم، رنگهای بسیار ساده و لبههای خرد شده به کار میروند. بر روی روپوشهای موربی که راهبان به پیروی از بودا میپوشند نیز، وصلههای عمدی زده میشود.
تمامی این مسائل جدا از ادای احترام به خداوند، این ایده را تقویت میکنند که زیبایی در نقص وجود دارد و مفهوم زیبایی خودش، ناقص و ناپایدار است.
با این تفاسیر، پس کمال گرایی در هنر یعنی چه؟
- کمال تعادل و هماهنگی بین اهداف و مهارتهاست.
- کمال مختص هر فرد است، به انتظارات هر فرد بستگی دارد.
- کمال در طی یک فرآیند تدریجی به مرور رشد میکند.
- کمال از نقصهای فردی استفاده میکند، اما این نقصها در کنار هم قرار میگیرند و به خوبی باهم کار میکنند.
در نتیجه کلمه “کامل و بی نقص” مشکلات زیادی را در بردارد، زیرا معیارهای کمال کاملا نسبی هستند. این بدان معنی است که اثر کامل، فراتر از هرگونه تغییر یا فراتر از هرگونه خلاقیت یا پیشرفت بعدی است.
هرچقدر سخت به نظر برسد، کمال فقط یک تصویر از خود است و ترکیبی از انتظارات و دانش شخصی نسبت به موضوع و مهارتها به حساب میآید. البته، میل یا انرژی نیز وجود دارد که برای هر یک از ما منحصر به فرد است.
کمال پیشرفت است! خلق اثر هنری دقیقا مانند زندگی، یادگیری و رشد مداوم است.
شما باید فقط به صورت ثابت و مستمر ایدههای جدید ایجاد کنید، تمرین کنید، بگذارید این رشد خود به خود اتفاق بیفتد و یادگیری ادامه یابد.
بنابراین اگر ایدههای سفت و سخت زیادی در رابطه با کمال نداشته باشید، میفهمید که در هر مرحله از سفر هنری خود، توانایی شما هم از نظر خلاقیت و هم از لحاظ تکنیکی، یک ویژگی نسبی و مختصِ همان زمان را پیدا میکند.
وظیفه شما به عنوان یک هنرمند این است که به کمال خود ادامه دهید.
کمال در یک هفته یا ماه ساخته نمیشود، بلکه در عوض کمکم و هر روز ایجاد میشود، زیرا این یک سفر به پیشرفت شخصی است.
هرچه بیشتر به عنوان یک شخص رشد کنید، به عنوان یک هنرمند بیشتر رشد میکنید و سپس، با درجه بالایی از خلاقیت و پیچیدگی، بیشتر میآفرینید. این کمال در هنر است!
در پایان
مجموعه مارسین با فعالیت در حوزه های مختلف هنری و خرید صنایع دستی،سعی دارد با دادن اطلاعات مفید به مخاطبان خود،گامی جهت افزایش آگاهی آنان بردارد.